به سایت آموزش زبان انگلیسی خوش آمدید.

زبان انگلیسی رو چطوری یادگرفتید؟؟؟

صفحه ی اصلی پرسش هادسته بندی: زبان عمومیزبان انگلیسی رو چطوری یادگرفتید؟؟؟
ala 3 سال قبل

با سلام
از زبان آموزانی که درزبان انگلیسی رو یادگرفتن میخوام که تجربه های خودشون رو با ما در میون بذارن تا دیگر کاربران هم بتونند استفاده کنند؟

4 پاسخ
مدیر سایت عضو سایت 3 سال قبل

سلام من در ابتدا شروع به تماشای فیلم ، کارتون ، سریال تلویزیونی با زیرنویس انگلیسی کردم. اولش من هیچی نمی فهمیدم. من فقط به متن و تصاویر متکی بودم تا بفهمم در این فیلم چه خبر است. معنی هر کلمه ای را در زیرنویس ها حدس زدم ، زیرنویس ها را با صدای بلند خواندم. حدودا شش ماه این کار را انجام دادم بدون هیچ کتاب گرامری ، من همه چیز را به انگلیسی می فهمیدم
و تقریبا میتونستم خبر انگلیسی را درک کنم و تا حدودی روزنامه ی انگلیسی را بخوانم. موفق باشید دوستان

مدیر سایت عضو سایت 3 سال قبل

من برای اولین بار با دستور زبان انگلیسی در کلاس 6 ابتدایی آشنا شدم. من همیشه عبارات و واژگان اساسی انگلیسی را می دانستم (مانند “متشکرم” ، “ماشین” ، “سگ” و غیره) ، اما در واقع قادر به صحبت “صحیح” انگلیسی نبودم. به عنوان مثال ، وقتی می خواستم بگویم “What you do میگفتم:”What are you doing?”,  ؟” یا حتی بدتر ، “You do what
در کلاس 6 ، من با بسیاری از قوانین گرامر کاملاً گیج شدم و از این موضوع خیلی بهم ریختم. . من از صرف فعل ، زمانها ، اسم های جمع متنفرم. سپس من نسبت به آن بسیار بی احساس شدم و فقط آن را فقط برای امتحانات مطالعه کردم (یا نه ، زیرا من خیلی تنبل  هستم).
زبان مادری من اندونزیایی است که آسانترین زبان در جهان محسوب می شود. هر آنچه در زبان انگلیسی وجود دارد به سادگی در زبان مادری من وجود ندارد. صرف فعل؟ اتلاف وقت. زمانهای گذشته ، حال ، آینده؟ فقط از قیدهای زمان استفاده کنید و همه چیز خوب خواهد بود. اسمهای جمع؟ اون چیه؟
و سپس وارد دبیرستان شدم. معلم جدید انگلیسی  بسیار سرگرم کننده ای بود. او به نوعی انگلیسی را به چیزی بسیار جالب تبدیل کرد. اما حتی در این صورت ، گرامر همچنان برای من ناامید کننده بود (حتی اگر به گذشته نگاه کنم ، درس گرامر آن زمان به طور جدی بازی کودکانه بود) و من پیشرفت قابل توجهی نکردم. اما به لطف آن معلم ، ذهنیت خود را در مورد زبان انگلیسی تغییر دادم.
سپس شروع به تماشای فیلم ، کارتون ، سریال تلویزیونی با زیرنویس انگلیسی کردم. در ابتدا ، من هیچ چیز را نمی فهمیدم. من فقط به متن و تصاویر متکی بودم تا بفهمم در این فیلم چه خبر است. من معنی هر کلمه ای را در زیرنویس ها حدس زدم ، زیرنویس ها را با صدای بلند خواندم. من این کار را برای شش ماه آینده ادامه دادم ، و حدس بزنید چه؟ بدون هیچ کتاب گرامری یا دوره های انگلیسی ، من همه چیز را به انگلیسی می فهمیدم. من می توانستم آنچه خانم بانوی خبری را فهمیده ام ، و با کمال تعجب ، می توانم روزنامه انگلیسی بخوانم! روزهای دردناک خواندن زیرنویس ها از بین رفته اند ، اما به لطف آن مهارت هجی و خواندن من پیشرفت چشمگیری داشته است.
من انگلیسی نخواندم ، انگلیسی یاد گرفتم. من حتی نمی دانم چرا ، اما بعد از آن شش ماه که من با هیچکس با انگلیسی صحبت نکردم ، می توانم به راحتی انگلیسی صحبت کنم (دستور زبان و تلفظ صحیح ، بله!). مثل اینکه انگلیسی زبان مادری “دوم” من است. الان هم هر وقت کلمه ای بلد نباشم ، معمولاً معنی را حدس می زنم و معمولاً درست است. حتی بعضی اصطلاحات و ضرب المثل های انگلیسی را از فیلم هایی که تماشا کردم یاد گرفتم. من بدون یادداشت برداری و خریدن بسیاری از کتابها (صرفه جویی در محیط زیست!) در عرض 6 ماه به همه اینها رسیدم. ارزان ترین راه یادگیری زبان تاکنون.
شاید بعضی از شما این را باور نکنید ، اما این همان چیزی است که در واقع اتفاق افتاده است. من فقط با تماشای تلویزیون با زیرنویس انگلیسی از دانستن صفر انگلیسی  به درک تقریباً کامل آن در فقط 6 ماه رسیدم.
من بعد از 6 ماه به توسعه مهارت های انگلیسی خود ادامه دادم و در اینجا من بورس تحصیلی برای تحصیل در یک کشور انگلیسی زبان را دارم.
شما یک زبان را مطالعه نمی کنید ، آن را یاد می گیرید.

مدیر سایت عضو سایت 3 سال قبل

من برای اولین بار وقتی در کلاس سوم ابتدایی بودم انگلیسی را یاد گرفتم. من هنوز هم از رنگ سبز کتاب انگلیسی خود با برخی گرافیک های سیاه و سفید حافظه زنده دارم. این اولین کتاب انگلیسی بود که یاد گرفتم. با این حال ، انگلیسی من خوب نبود. فقط بعضی از واژگان را به خاطر می آورم میوه ، سبزیجات ، حیوانات و غیره. من وقت مدرسه ای برای یادگیری دستور زبان نداشتم.
سپس ، هنگامی که در دبیرستان تحصیل می کردم ، معلم انگلیسی من نحوه استفاده از دستور زبان انگلیسی را به من آموخت و شانزده نوع زمان را به من معرفی کرد که هنوز همه آنها را درک نمی کنم. من ساختار بیشتر ، قانون دستوری بیشتر و واژگان بیشتر را یاد گرفتم ، با این حال واقعاً فکر نمی کردم که در زبان انگلیسی خوب باشم.
تا وقتی که به دبیرستان رسیدم ، از مدرسه فرصتی پیدا کردم که با یک معلم استرالیایی یک درس اضافی زبان انگلیسی داشته باشم. حدود 20 دانش آموز در مدرسه من هستند که برای این درس انتخاب شدند و من یکی از آنها بودم. از آن زمان ، من بسیار مشتاق شدم تا درباره مهارت های زبان انگلیسی بیشتر بدانم: صحبت کردن ، گوش دادن ، نوشتن و خواندن.
برای درک بیشتر در مورد کلمات و ساختار انگلیسی ، من همیشه برخی از آهنگ های انگلیسی را گوش می دادم. من عاشق گوش دادن به آهنگ های برخی از نوازندگان هستم ، یکی از آنها او است.

برونو مارس روزهای دبیرستانم را با آلبوم های Doo Wops و Hooligans پر کرد. من به آلبوم های او گوش دادم و سپس متن شعر را در اینترنت پیدا کردم ، سپس متن اشعار را نوشتم و معنای هر کلمه را از انگلیسی به اندونزیایی جستجو کردم. بهترین چیز برای من یادگیری انگلیسی بود.
اوه ، آشنایی من با برونو مریخ باعث شد تا من افکار و عقایدم را درباره این نوازنده در اینترنت بیان کنم. با تشکر از این پلت فرم ، نوشتن و اصطلاحات انگلیسی من با تعامل با دیگر طرفداران Bruno Mars در سراسر جهان و جستجوی پست های او در اینجا بهتر انجام شد.

اشتیاق من به زبان انگلیسی بیشتر شد به طوری که تصمیم گرفتم در دانشگاه با گروه مطالعات انگلیسی ادامه تحصیل بدهم. در طول 4.5 سال حضورم ، مهارتهای زبان انگلیسی خود را که هنوز نیاز به پیشرفتهایی دارد ، به عنوان مثال صحبت کردن و گوش دادن ، تیزتر کردم (باور کنید من این مهارتها را می خوردم). من درباره نوشتن انگلیسی دانشگاهی درک بیشتری پیدا کردم. من چند کتاب و مقاله را که به انگلیسی پیشرفته نوشته شده است ، خواندم. من همیشه برخی از فیلم ها و فیلم های انگلیسی را تماشا می کنم تا گوش دادن خود را تقویت کنم. من صحبت کردنم را با همسالانم در دانشگاه تمرین می کردم و همچنین وقتی در برخی از رویدادهای بین المللی کار می کردم آن را تمرین می کردم.
من نه تنها در مورد مهارتهای زبان انگلیسی به طور عمیق بلکه در مورد سایر موضوعات مرتبط با زبان انگلیسی ، به عنوان مثال زبانشناسی ، ادبیات ، تاریخ و فرهنگ انگلیس و بسیاری موارد دیگر ، مطالعه عمیقی کردم. در اینجا ، من مهارت های تفکر انتقادی خود را تمرین کردم و همچنین نحوه انتقال افکار و احساساتم را به انگلیسی زبان تیزتر می کنم.
امروزه ، حوصله ندارم مهارتهای انگلیسی خود را تیزتر و تمرین کنم. من به برخی از آهنگ های انگلیسی گوش می دهم ، برخی از فیلم ها را در سینما و فیلم ها را در وب سایت TED تماشا می کنم.

مدیر سایت عضو سایت 3 سال قبل

 
 
من به کلاسهای انگلیسی پیوستم (خارج از مدرسه) اما در نهایت این خودآموزی بود که بیشترین پیشرفت را داشت. کلاسهای انگلیسی (مدرسه و خارج) برای محکم کردن قوانین دستور زبان در ذهن من مفید بود. من از کودکستان تا دبیرستان (18 ساله) به مدارس متوسط ​​اندونزی رفتم.
خواندن:
گرامرهای ابتدایی را از روزهای ابتدایی مدرسه آموخته ام اما برای درک بازی ها کافی نبود. بعلاوه ، فقط واژگان اساسی آموزش داده شد (چرا کودک باید “سیب” و “خواهرزاده” را بداند؟ من به “حمله” ، “مهارت” ، “خرید” ، “teleport” نیاز داشتم ، ). فرهنگ لغت بهترین دوست من بود.
من بازی های ویدئویی را بازی می کردم مثل اینکه مذهب من بود ، از کودکی خیلی نیازی به گفتن نیست که در نوجوانی در خواندن به انگلیسی کاملاً خوب شده ام. هر چه پیرتر شدم و اینترنت سریعتر شد ، من همچنین شروع به خواندن کتابهای طنز ژاپنی به صورت آنلاین کردم. سپس من به کتاب های واقعی گسترش یافتم.
خواندن قویترین منطقه من بود و هست.
شنیداری:
هنگامی که ایده نابغه ای برای دوبله برخی از برنامه ها داشتند ، ایستگاه های تلویزیونی می خواستند از توانایی یادگیری زبانی ما جلوگیری کنند. یا شاید آنها اعتقاد داشتند که ما سواد نداریم و نمی توانیم زیرنویس بخوانیم. چرا دیگر وقتی می توانید کار را با ساببیک کردن کار به پایان برسانید ، انرژی و وقت بیشتری برای دوبله اختصاص می دهید؟
نوشتن:
ظاهراً خواندن واقعاً به نوشتن کمک می کند. به لطف بازی های ویدیویی و کمیک بوک ها ، زرادخانه خوبی از واژگان داشتم و می توانم داستان های خوب را از داستان های لنگ جدا کنم. اما نوشتن را دوست نداشتم چون کمال گرا هستم. هر وقت می خواستم جمله ای بنویسم مجبور شدم دستور زبان ها را سه بار بررسی کنم تا از بی عیب بودن آن اطمینان حاصل کنم (یا حداقل فکر می کنم اینگونه باشد). گوگل بهترین دوست من بود.
وقتی وارد دبیرستان شدم ، طولانی ترین قطعه ای که تا آن زمان نوشته بودم احتمالاً فقط چند پاراگراف بود. من فقط وقتی می خواستم آیلتس (یک آزمون معتبر انگلیسی) را شرکت کنم ، یاد گرفتم که چگونه درست بنویسم.
صحبت كردن:
این سخت ترین مولفه زبان برای من بود. من روزانه تمرین نمی کردم زیرا هرکسی را می شناختم اندونزیایی بود. وقتی می توانید با آنها اندونزیایی صحبت کنید ، مکالمه انگلیسی انگارانه به نظر می رسد. زمانی که من در دبیرستان تحصیل می کردم ، در مکالمه انگلیسی بلعیده بودم ، اگرچه گرامرهای آن را کاملاً محکم در ذهنم درک کرده بودم.
همچنین ، دانستن اینکه تلفظ مناسب به نظر می رسد به این معنی نیست که می توانید خوب صحبت کنید. من می توانم یک رشته 4-5 کلمه ای را قبل از مکث بگویم و فکر کنم 4-5 کلمه بعدی چیست. فکر نمی کردم صحبت با من خیلی خوشایند باشد ، بنابراین مثل یک مرد دیوانه و زیر دوش با خودم صحبت کردم. من در مورد هر چیزی که به ذهنم خطور می کرد صحبت می کردم و گاهی اوقات وقتی حرفی برای گفتن نداشتم غر می زدم. من همچنین سعی کردم به چند مسابقه گفتار به زبان انگلیسی بپیوندم هرچند که هرگز موفق به کسب یک مسابقه لعنتی نشده ام. هر چند تمرین خوب برای سخنرانی در جمع است.
یک مشکل دیگر هم این است: من قبلاً فکر می کردم لهجه خوبی پیدا کردم … تا اینکه آن را ضبط کردم. من اصلا دوست نداشتم بنابراین من سایه مردم را در برنامه های تلویزیونی و فیلم های تلویزیونی شروع کردم. ‘Shadowing’ به سرعت در حال تکرار همان چیزی است که بومیان هنگام تلاش برای تکرار صدا و لهجه خود گفتند. این به من کمک کرد تا لهجه خود را نرم کنم ، گرچه هنوز هم وجود دارد.